بهآفریدبِهْآفَرید (مق ح ۱۳۱ق/۷۴۹م)، مدعی پیامبری و بنیانگذار فرقۀ بهآفریدیه بود. فهرست مندرجات۲ - نام وی ۳ - زادگاه ۴ - آغاز فعالیت بهآفرید ۵ - مذهب ۶ - روایت ثعالبی مرغنی درباره وی ۷ - روایتهای دیگر درباره وی ۸ - تاریخ آغاز دعاوی ۹ - از بین بردن بهآفرید و پیروانش توسط ابومسلم ۱۰ - جنبش وی بعد از سرکوب ۱۱ - عقاید ۱۲ - فهرست منابع ۱۳ - پانویس ۱۴ - منبع ۱ - دو گزارش درباره بهآفرید و عقاید ویدربارۀ بهآفرید و عقاید و فعالیتهای او، احتمالاً دوگزارش در دست مؤلفان روزگارکهن بودهاست: یکی گزارش ابراهیم بن عباس صولی (د۲۴۳ق/۸۵۷م) که کتابی دربارۀ عباسیان داشته، و در اختیار ابنندیم [۱]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۰۷_۴۰۸.
و محمد عوفی [۲]
محمد عوفی، جوامعالحکایات، ج۳، ص۲۲۶_۲۲۸، به کوشش بانومصفا (کریمی)، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۳]
محمد عوفی، جوامعالحکایات، ج۳، ص۱۷۸، به کوشش بانومصفا (کریمی)، تهران، ۱۳۵۲ش.
بوده است و احتمالاً بیرونی، ابوحاتم رازی و دیگران هم به نحوی از آن نقل کردهاند، روایت دیگر ـ که عامیانه به نظر میرسدـ از آنِ ابوزکریایحیی بن اسماعیل حربی (د۳۹۴ق/۱۰۰۴م)، از شیوخ ادیب و اخباری نیشابور است [۴]
ابراهیم صریفینی، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۷۳۹، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
[۵]
محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۶، ص۵۴۳، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
و ثعالبی مرغنی روایت مربوط به بهآفرید را از قول او نقل کرده است. [۶]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۴_۳۵.
این دو روایت، جز در چند مورد خاص، از هم جدا نیستند.۲ - نام ویدر بیشتر منابع موجود، نام او بهآفرید ونام پدرش ماهفروردین آمده است. [۷]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
نام بهآفرید در ایرانباستان نیز سابقه داشته است. [۹]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۵۸۳.
[۱۰]
طبری، تاریخ، ج۲، ص۳۷.
[۱۱]
علی مسعودی، مروجالذهب، ج۱، ص۲۸۵، به کوشش شارلپلا، بیروت، ۱۹۶۵-۱۹۷۳م.
شکلهای دیگر نام او، مانند «ماهآفرین» در برخی نسخههای جوامعالحکایات [۱۲]
محمد عوفی، جوامعالحکایات، ج۳، ص۲۲۶_۲۲۸، به کوشش بانومصفا (کریمی)، تهران، ۱۳۵۲ش.
یا «بهزاد»، [۱۳]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، ج۱، ص۱۵۰، تهران، ۱۳۷۲ش.
به احتمال بسیار دگرگون شدۀ همان «بهآفرید» است. در بیشتر مآخذ از زوزنـ درجنوبغربی بخش خواف از شهرستان تربت حیدریه به عنوان زادگاه بهآفرید یاد شده است. [۱۴]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۱۵]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۲۶۶، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۶]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۴.
۳ - زادگاهمجدخوافی زادگاه او را زاوه یکی از دهستان های شهرستان تربت حیدریه دانسته است و میگوید که در عهد وی آنجا را «بهافریدی گویند». [۱۷]
مجدخوافی، روضۀ خلد، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش محمود فرخ، تهران، ۱۳۴۵ش.
۴ - آغاز فعالیت بهآفریدبهآفرید فعالیت خود را از سرزمین خویش آغاز کرد و به ویژه از خواف و زاوهـ که از توابع نیشابور شمرده میشدند ـ به عنوان پایگاه او یاد شده است. [۱۸]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۲۰]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۴.
همچنین ابنندیم از روستای «روی» از توابع ابرشهر (نیشابور) دراین باب نامبرده است [۲۱]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۰۷_۴۰۸.
که ممکن است صورت دیگری از «ریوند» ـ روستایی از توابع تربت حیدریه [۲۲]
لطفالله مفخم پایان، فرهنگ آبادیهای ایران، ج۱، ص۲۳۲، تهران، ۱۳۳۹ش.
ـ باشد، [۲۳]
محمد عوفی، جوامعالحکایات، ج۳، ص۲۲۷، به کوشش بانومصفا (کریمی)، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۲۴]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
۵ - مذهببهآفرید مذهب زرتشتی داشت و به نوشتۀ گردیزی، مُغ (روحانی زردشتی) بود. [۲۵]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۲۶۶، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
این نیز که گفتهاند او به کار «کهانت» (پیشگویی و امثال آن) میپرداخت، [۲۶]
ابوحاتم رازی، الاصلاح، ج۱، ص۱۶۱، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۷ش.
با توجه به شهرت مغان در پرداختن به این گونه کارها، قابل توجیه است. [۲۷]
آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ج۱، ص۲۰۲، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۴۵ش.
گفته شده است که وی به مدت ۷ سال [۲۸]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، ج۱، ص۱۵۳، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۲۹]
مری بویس، چکیدۀ تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۳۰۸_۳۰۹، ترجمۀ همایون صنعتیزاده، تهران، ۱۳۷۷ش.
به چین سفر کرد. [۳۰]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۳۱]
مجدخوافی، روضۀ خلد، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش محمود فرخ، تهران، ۱۳۴۵ش.
به روایت ثعالبی مرغنی، سفر بهآفرید برای تجارت بوده است، [۳۲]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۴.
اما اگر روایت مربوط به مغ بودن اورا صحیح بدانیم، بعید به نظر میرسد که این سفر به قصد تجارت بوده باشد. به هرحال، گفته شده است که وی از چین تحفههای بسیار همراه خود آورد و از آن جمله پیراهنی سبز و بس لطیف بود که در یک مشت جای میگرفت. [۳۳]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۳۴]
مجدخوافی، روضۀ خلد، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش محمود فرخ، تهران، ۱۳۴۵ش.
۶ - روایت ثعالبی مرغنی درباره ویبه روایت ثعالبی مرغنی، [۳۵]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۴.
بهآفرید پس از بازگشت از چین ، روزی همسر خود را خواند و از نزدیکی زمان مرگ خود خبر داد. آنگاه امر کرد تا برایش آرامگاهی نیکو بسازند و همسرش به توصیۀ وی وانمود کرد ـ یا شاید پذیرفت ـ که شویش مرده است و بدن اورا در آن آرامگاه نهاد. بنابراین روایت، بهآفرید از پیش، مقداری خوراکی (مانند مغز بادام و جگر بریان شده و کوبیده) در کیسهای برای خود تهیه کرده، و به همسرش نیز دستور داده بود تا هر هفته دست و روی خود را از جایی که آب باران به درون آرامگاه نفوذ میکرد، بشوید. بدین ترتیب، او با آن خوردنیها و این آب توانست یک سال در آرامگاه به سلامت درنگ کند. محتمل است که مقصود از «آرامگاه» (در متن: ناووس) در این روایت، «دخمه» باشد. این نوع آرامگاه، خاص زردشتیان بوده، و غالباً برسرکوه یا بلندی بنا میشده است. [۳۶]
آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ج۱، ص۵۲، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۴۵ش.
این نکته، با آن گفته که بهآفرید در آغاز دعوی خود، از کوهی در آن ناحیه فرود آمد، توافق دارد. [۳۷]
محمد عوفی، جوامعالحکایات، ج۳، ص۲۲۷، به کوشش بانومصفا (کریمی)، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۳۸]
مجدخوافی، روضۀ خلد، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش محمود فرخ، تهران، ۱۳۴۵ش.
از این رو، با آنکه توقف یک سالۀ بهآفرید و موضوعات دیگری در این روایت، مبالغهآمیز و عامیانه مینماید، [۳۹]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، ج۱، ص۱۵۴_۱۵۵، تهران، ۱۳۷۲ش.
میتوان حدس زد که بهآفرید قصد داشته است مرگش را دستکم نزد همکیشان خود مسلم جلوه دهد. [۴۰]
ابوحاتم رازی، الاصلاح، ج۱، ص۱۶۱، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۷ش.
۷ - روایتهای دیگر درباره ویدر روایتهای دیگر، بدون اشاره به ماجرای بهآفرید و همسرش آمدهاست که وی یک شب در آرامگاه یا کوه درنگ کرد و بامداد روز بعد در حالی که جامۀ سبز تحفۀ چین را در برداشت، ظاهر شد و ادعای خویش را آغاز کرد. [۴۱]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
به روایت ثعالبی مرغنی، او در آرامگاه چندان توقف کرد که وقت زراعت فرا رسید، آنگاه، خویشتن را برمردم عرضه کرد. [۴۲]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۴.
در روایتهای دیگر نیز اشاره شده است نخستین کسی که بهآفرید را در هیئت تازه دیدار کرد، مردی کشاورز بود. [۴۳]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۴۴]
مجدخوافی، روضۀ خلد، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش محمود فرخ، تهران، ۱۳۴۵ش.
۸ - تاریخ آغاز دعاویدر منابع موجود، تاریخ دقیقی برای آغاز دعاوی بهآفرید نیامده است، اما گفتهاند که در آغاز دعوت عباسی در خراسان و فعالیتهای ابومسلم خراسانی (ه م)، بهآفرید دعوی خود آشکار کرد و از آنجا که اظهار علنی دعوت در عید فطر ۱۲۹ق/۱۵ژوئن ۷۴۷م روی داد، [۴۵]
طبری، تاریخ، ج۷، ص۳۵۶_۳۵۷.
میتوان حدس زد که آغاز کار بهآفرید نیز در همین حدود اتفاق افتاده باشد. [۴۶]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، ج۱، ص۱۵۶، تهران، ۱۳۷۲ش.
دعاوی بهآفرید توجه بسیاری از اهالی آن منطقۀ خراسان، به ویژه خواف، بُست و زاوه را جلب کرد و کسانی براو گرد آمدند. [۴۷]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۴۸]
محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۵۶، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
[۴۹]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۴.
در این زمان، خراسان دستخوش تحولات عمده بود و ابومسلم قصد داشت گروههای گوناگون را با هدف برافکندن بنیامیه زیر یک پرچم گردآورد. احتمالاً بهآفرید با استفاده از هرجومرج موجود و به ویژه با توجه به اینکه حوادث مزبور بیشتر در ناحیۀ مروـ تختگاه خراسان ـ جریان داشت، توانست عدهای را به سوی خود فرا خواند. درست در هنگامی که قحطبة بن شبیب طایی برای سرکوب بقایای حکومت اموی در مناطقی از ایران مشغول جنگ و گریز بود و ابومسلم توانسته بود با زیرکی تمام رقبا و دشمنان را جذب یا حذف کند، واپسین مقاومت امویان در لشکرکشی عامر بن ضُباره جلوهگر شد که ابومسلم از بیم حملۀ او و برای حفظ مواضع به دست آمده، خود را در صفر ۱۳۱ به نیشابور رسانید. [۵۰]
اخبارالدولة العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۳۳۷_۳۳۸، بیروت، ۱۹۷۱م.
در همین ایام، موبدان و روحانیون زردشتی که از بهآفرید و ادعاهای او خشمگین شده بودند ودر خود قدرتی برای سرکوب او و یارانش نمیدیدند، به ابومسلم خراسانی گفتند که بهآفرید دین ما و شما را تباه کرده است. [۵۱]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۵۲]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۲۶۷، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵۳]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۵.
البته از نظر موبدان ـ که حتی در سدۀ ۴ق/۱۰م نیز کسی را که از دیانت زردشتی رویگردان میشد، محکوم به اعدام میدانستند [۵۴]
روایت امید اشوهیشتان، ترجمۀ نزهتصفای اصفهانی، ج۱، ص۱۷۰_۱۶۹، تهران، ۱۳۷۶ش.
چنین واکنشی چندان شگفتآور نبود.۹ - از بین بردن بهآفرید و پیروانش توسط ابومسلمبنا بر روایات، ابومسلم یکی از سرداران خود به نام عبدالله بن شعبه، [۵۵]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۰۷.
از داعیان دعوت عباسی [۵۶]
اخبارالدولة العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۲۳، بیروت، ۱۹۷۱م.
را به سوی بهآفرید گسیل کرد. چندی بعد، بهآفرید در کوههای بادغیس دستگیر شد و سپس او و شماری از هوادرانش به قتل رسیدند. [۵۷]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۵۸]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۲۶۷، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۵۹]
مجدخوافی، روضۀ خلد، ج۱، ص۲۸۱، به کوشش محمود فرخ، تهران، ۱۳۴۵ش.
به روایت صولی، ابومسلم شبیب بن واج [۶۰]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۰۷.
[۶۱]
شارل پلا، حاشیه بر مروج الذهب، ج۴، ص۱۴۱.
[۶۲]
احمد بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۵، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۹۷۸م.
[۶۳]
علی مسعودی، مروجالذهب، ج۴، ص۱۴۱_۱۴۲، به کوشش شارلپلا، بیروت، ۱۹۶۵-۱۹۷۳م.
و عبدالله بن شعبه را برای دستگیری او گسیل کرد. چون بهآفرید را نزد ابومسلم آوردند و اسلام بر او عرضه کردند. پذیرفت و حتی به نشانۀ همراهی با دعوت، جامۀ سیاه در برکرد، اما ظاهراً همچنان بر عقاید خود استوار بود. [۶۴]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۰۷.
درروایت ابوحاتم رازی آمده است که بهآفرید و ابومسلم هر یک قصد فریب دیگری داشت، [۶۵]
ابوحاتم رازی، الاصلاح، ج۱، ص۱۶۱، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۷ش.
از اینرو، چون ابومسلم فرصت یافت، دستور داد تا قحطبه که در آن هنگام در نواحی مرکزی ایران مشغول نبرد بود، بهآفرید را بکشد و کشتن او را سلمة بن محمد طایی [۶۶]
اخبارالدولة العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، ج۱، ص۲۲۱، بیروت، ۱۹۷۱م.
برعهده گرفت. [۶۷]
ابوحاتم رازی، الاصلاح، ج۱، ص۱۶۱، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۷ش.
البته بعید نیست با توجه به فزونی هواداران بهآفرید، ابومسلم در گام نخست، با بهآفرید مدارا کرده باشد، اما ابومسلم تا آن زمان با کوشش بسیار توانسته بود تصویر تقریباً تثبیت شدهای از وضع اعتقادی جنبش (دعوت عباسی) ترسیم کند و سرکوب بهآفرید در جهت همین هدف صورت گرفت. از اینرو، میتوان گفت که او شاید میکوشید با جذب بهآفرید، هواداران وی را نیز از گرد او بپراکند، یا به جنبش فراخواند، سپس در فرصت مناسب او را ازمیان بردارد. [۶۸]
اوتاکر کلیما، تاریخچۀ مکتب مزدک، ج۱، ص۵۹، ترجمۀ جهانگیر فکری ارشاد، تهران، ۱۳۷۱ش.
همراهی اعتقادی ابومسلم با بهآفرید، چنان که در روایت آمده ـ حتی اگر قصد فریبی هم در کار بوده است ـ با دیگر بخشهای روایت ، و اساساً اوضاع آن روزگار تناقض دارد و احتمالاً برای طعن بر ابومسلم ساخته شده است.۱۰ - جنبش وی بعد از سرکوببه هرحال، با سرکوب بهآفرید و تعقیب و کشتار هوادارنش، جنبش و عقیدۀ او ازمیان نرفت و به روایت ابوحاتم رازی، بهآفرید استادسیس (ه م) را به جانشینی خویش برگزید. [۶۹]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
به روایت بیرونی، هوادران بهآفرید معتقد بودندکه وی به آسمان رفته است و روزی برای انتقام از دشمنانش باز خواهد گشت. [۷۰]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
بنابر گزارشهای دیگر، دستکم تا سده های ۴-۵ ق نیز در نواحی خراسان هنوز پیروان بهآفرید که به آنها «بهآفریدی» گفته میشد، وجود داشتند. [۷۱]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۰۷.
[۷۲]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۷۳]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۲۷۶، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۷۴]
حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج۱، ص۳۵.
[۷۵]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، ج۱، ص۱۶۵_۱۶۶، تهران، ۱۳۷۲ش.
این گروه، یکی از فرقههای زردشتی محسوب میشدند و بغدادی (د۴۲۹ق/۱۰۳۸م) آنها را خارج از اهل کتاب خوانده، و استفاده از ذبایح ایشان و ازدواج با زنانشان را حرام دانسته است. [۷۶]
عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۳۵۴_۳۵۵، به کوشش محمدمحییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۱۱ق.
[۷۷]
ابوحاتم رازی، الاصلاح، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۱ - عقایدآنچه منابع از عقاید بهآفرید به دست میدهند، گونهای اصلاحات خاص در دیانت زردشتی، تحتتأثیر پارهای از احکام اسلامی است. با ورود اسلام به ایران ، بزرگان زردشتی، با آنکه ظاهراً در اندیشۀ برخی اصلاحات ضروری بودند، [۷۸]
ژاک دوشن گیمن، دین ایران باستان، ج۱، ص۳۶۶، ترجمۀ رویا منجم، تهران، ۱۳۷۵ش.
اما مقاومت در برابر بهآفرید را چنان بر خود لازم دیدند که دست به دامان ابومسلم خراسانی شدند. با آنکه بنابر برخی مآخذ، بهآفرید زردشت را میپذیرفت، [۷۹]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
اما خود ادعای پیامبری داشت و دست به تغییراتی در شریعت زردشتی زد. او میگفت از زمانی که در غیبت بوده، در آسمان به سر برده، و بهشت و دوزخ بروی عرضه شده است؛ خداوند جامۀ سبز بر او پوشانیده، و او را به زمین گسیل داشته است و ادعا میکرد که خداوند بر او وحی میکند. بیشتر آنچه بهآفرید برای پیروان خود وضع کرد، دستکم آن چنانکه مآخذ موجود نشان میدهند، نه در زمینۀ جهانبینی، بلکه در امور تشریعی است و گفته شده که او این اصول را در کتابی به زبان فارسی برای پیروانش شرح داده بوده است. [۸۰]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۸۱]
محمد شهرستانی، المللوالنحل، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق.
[۸۲]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، ج۱، ص۱۵۷، تهران، ۱۳۷۲ش.
ظاهراً بیشترین تلاش بهآفرید در جهت کاستن از آداب و مناسک زردشتیان بود که به ویژه در دورۀ ساسانیان برشمار آن افزوده شده بود. [۸۳]
مری بویس، چکیدۀ تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۲۱۴_۲۱۵، ترجمۀ همایون صنعتیزاده، تهران، ۱۳۷۷ش.
وی پیروان خود را ازمیان آداب زردشتی به ترک زمزمه (خواندن دعای زیر لب هنگام غذا خوردن) و شرب خمر سفارش کرده بود، همچنین ترک نکاح با محارم که این نوع ازدواج دستکم تا سدۀ ۴ق نیز از دیدگاه یکی از موبدان ثواب شمرده میشده، [۸۴]
روایت امید اشوهیشتان، ترجمۀ نزهتصفای اصفهانی، ج۱، ص۱۷۹، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۸۵]
روایت امید اشوهیشتان، ترجمۀ نزهتصفای اصفهانی، ج۱، ص۱۸۱، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۸۶]
روایت امید اشوهیشتان، ترجمۀ نزهتصفای اصفهانی، ج۱، ص۱۸۷_۱۸۸، تهران، ۱۳۷۶ش.
از اصول آیین بهآفرید بوده است. [۸۷]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۸۸]
محمد شهرستانی، المللوالنحل، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق.
وی برای پیروان خود نماز هفتگانهای [۸۹]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۰۷.
[۹۰]
ابوحاتم رازی، الاصلاح، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۷ش.
وضع کرده بود که باید رو به خورشیدـ هرسو که باشدـ گزارده میشد. [۹۱]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۰، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۹۲]
آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ج۱، ص۱۶۴_۱۶۵، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۹۳]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، ج۱، ص۱۵۸_۱۶۰، تهران، ۱۳۷۲ش.
او همچنین به پیروان خود دستور داده بود تا چهارپایان را جز آنها که به پیری و ناتوانی رسیدهاند، ذبح نکنند و گوشت مردار نخورند، موهای سر و بدن را فرو گذارند و بیش از ۴۰۰ درم کابین زنان نکنند و هفت یک از دارایی خود را به تعمیر و اصلاح راهها و پلها اختصاص دهند. [۹۴]
ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص۲۱۱، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
[۹۵]
محمد شهرستانی، المللوالنحل، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق.
[۹۶]
عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۲۶۶_۲۶۷، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۲ - فهرست منابع(۱) ابنندیم، الفهرست. (۲) ابوحاتم رازی، الاصلاح، به کوشش حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۷۷ش. (۳) اخبارالدولة العباسیه، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، ۱۹۷۱م. (۴) عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدمحییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۱۱ق. (۵) احمد بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۹۷۸م. (۶) مری بویس، چکیدۀ تاریخ کیش زرتشت، ترجمۀ همایون صنعتیزاده، تهران، ۱۳۷۷ش. (۷) ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م. (۸) شارل پلا، حاشیه بر مروج الذهب. (۹) حسین ثعالبی مرغنی، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم. (۱۰) محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۱۱) ژاک دوشن گیمن، دین ایران باستان، ترجمۀ رویا منجم، تهران، ۱۳۷۵ش. (۱۲) محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۱۳) روایت امید اشوهیشتان، ترجمۀ نزهتصفای اصفهانی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۱۴) محمد شهرستانی، المللوالنحل، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق. (۱۵) غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی، تهران، ۱۳۷۲ش. (۱۶) ابراهیم صریفینی، تاریخ نیشابور، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق. (۱۷) طبری، تاریخ. (۱۸) محمد عوفی، جوامعالحکایات، به کوشش بانومصفا (کریمی)، تهران، ۱۳۵۲ش. (۱۹) آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، ۱۳۴۵ش. (۲۰) اوتاکر کلیما، تاریخچۀ مکتب مزدک، ترجمۀ جهانگیر فکری ارشاد، تهران، ۱۳۷۱ش. (۲۱) عبدالحی گردیزی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحیحبیبی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۲۲) مجدخوافی، روضۀ خلد، به کوشش محمود فرخ، تهران، ۱۳۴۵ش. (۲۳) طاهر مروزی، طبایعالحیوان، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز. (۲۴) علی مسعودی، مروجالذهب، به کوشش شارلپلا، بیروت، ۱۹۶۵-۱۹۷۳م. (۲۵) لطفالله مفخم پایان، فرهنگ آبادیهای ایران، تهران، ۱۳۳۹ش. (۲۶) معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور، تهران، ۱۳۷۹ش. (۲۷) غلامحسین سوسفی، یادداشتهایی در زمینۀ فرهنگ و تاریخ، تهران، ۱۳۷۱ش. ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهآفرید»، ج۱۳، ص۳۴. |